متین متین، تا این لحظه: 15 سال و 9 ماه و 14 روز سن داره
مهبدمهبد، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 19 روز سن داره

متین و مهبد

متین و نی نی

سلام و صد سلام به همه دوستای گلم. که توی این مدت ویای احوال ما بودن. خیلی خیل ممنونم از دوستای عزیزم که ما رو فراموش نکردن. از الهه جون مامان یسنا گلی ، مامانی هدیه خانم ناز، نرگس پر انرژی خودم ، مامان امپراطور عزیزم علی مرتضی و دوستان دیگه که به یادم بودن خیلی ممنونم  و برای همتون ارزوی سلامتی رو دارم. خوب. نوبتی هم که باشه نوبت اخبار جدید. نی نی جدیدو زندگی تازه و پر از هیجان.وای که چه دنیایی داره. هر لحظش پر از ماجراهی تازست .که خیلیاش قابل گفتن نیست و فقط میشه حسشون کرد و ازشون لذت برد. خدا بهم لطف کردو توی روز 20/9/91 بهم یه فرشته کوچولوی دیگه داد فرشته ای که هر ثانیه که بهش نگاه میکنم هزار بار برای داشتنش خداو شک میکنم و ا...
29 آذر 1391

پروژه اتاق نی نی

سلام .به گل پسری و دوستان خوبم. شکر خدا خوبم و نی نی هم داره نهایت استفاده رو از روزای آخری توی دل مامان بودن رو میبره و چاق و چله میشه. فقط 3 روز دیگه مونده .وای خدا باورم نمیشه .ولی دیگه نزدیک.دیگه کلافه از همه چیزم و میخوام که زودتر بغلش کنم. کارای نیمه تمومم رو به آخر رسوندم و فقط چند تا کار کوچولوی دیگه مونده .یکی از بزرگترین پروژه هام که خیلی هم دوستش دارم .نقاشی قسمتی از اتاق حالا مشترک متین و نی نیه. که از روی طرح پتوش ایده گرفتم و روی دیوار نقاشی کشیدم.چون زیاد نمیتونستم سرپا باشم مجبور بودم که هر روز یه کمش رو کار کنم و واسه همین امروز تموم شد .خودم که تقریبا راضیم.میدونم ایراد زیاد داره ولی خوببببب. دو تا کار نیمه تموم دیگ...
16 آذر 1391

شمارش معکوس

عزیز دلم .میدونی شمارش معکوس چی شروع شده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ آره دیگه نی نی داره میاد .خیلی خیلی نزدیک.برای اومدنش لحظه شماری میکنم و البته بابا بیشتر.چون من خیلی دارم اذیت میشم بابا بیشتر خواهان زودتر اومدن نی نیه. نه این که فکر کنی نی نی اذیت میکنه ها ...نه ..چون راه رفتن و نفس کشیدن و خوابیدن سخت شده .بابایی شمارش رو بجای من شروع کرده .اگه خدا بخواد 10 الی 15 روز دیگه.این هفته که برم برای چکاب آخر معلوم میشه .میخوام شما رو هم ببرم بیمارستان تا ببینی که نی نی قراره از کجا بیاد .تازه نی نی میخواد تا برات یه کادوی خوشگل بخره منتظرش باش .   متین دیگه نمیره کلاس. حالا چی کار کنم. به زور هم که نمیشه .فعلا هم ما تسلیم شدیم تا ببینیم چی م...
11 آذر 1391

کارای جدید

  سلام عشق من.اومد با چند تا مطلب جدید. یه روز که با هم توی خونه بودیم و حسابی حوصله شما سر رفته بود تصمیم گرفتم بران خونه درست کنم با پتو .شما خیلی استقبال کردی و بعدش با هم کلی مهمون بازی کردیم و من هم برای شما چند تا خوراکی کوچولو گذاشتم که مثلا وقتی من میام خونتون مهمونی ازم پذیرایی کنی.خیلی خوشحال بودی و مهمون بازیمون 4 ساعت طول کشید و هی من میومدم خونتون . امروز داشتم خاطرات یسنا خانم یکی از دوستای وبلاگیتو نگاه میکردم دیدم با مامان گلش کاردستی درست کردن .شما هم که کنارم بودی بعد کلی سوال که اینا دارن چی کار میکنن و چی درست کردن ، ازم خواستی که با هم کاردستی درست کنیم .منم قبول کردم و شما گفتی میخوام شیر بشم .کار...
7 آذر 1391
1